سومین مسافرت دخترم....
سلام یگانه دخترم.منو شما و بابایی 5 ش 18 اردیبهشت به همراه دوستای بابا عمو علی و خانمش و عمو مسلم و خانمش و هستی و هلیا (دخترکوچولوهاشون) رفتیم شمال.ساعت 6 بود که رسیدیم بابلسر.یه خونه ای لب دریا گرفتیم که یه بالکن بزرگ رو به دریا داشت و منظه فوق العاده ای داشت عزیزم.بعد اینکه پوشک شما رو عوض کردم به همراه دوستامون رفتیم لب دریا و شما خوشت اومده بود و فقط تماشا میکردی.بابا شما رو تا لب آب هم برد و ازت کلی عکس گرفتیم.شما تو راه خیلی خوابیده بودی و فکر کردم که حتما تا نصف شب بیدار بمونی...ولی ساعت
12:30 خوابیدی .مثل اینکه آب و هوای شمال بهت ساخته بووووود عزیزم.
انقدر شما این دوروز بچه خوبی بودی و آروم که همش خاله بهناز میگفت رفتی خونه واسش اسپند دود کن.منم همین کارو کردم دختر صبور و آرومم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی