حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

هدیه آسمونی

چهارمین مسافرت دخترم

1394/3/18 12:10
نویسنده : مامان مهربون
63 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخملی کوچولو و دوست داشتنیم

قرار شد 1 خرداد که 5 ش میشد به همراه عمه زینب و پدر شوهرش (آقای بقا اینا) بریم مسافرت.عمو ابراهیم نمک آبرود از طرف تامین اجتماعی مکان رزرو کرده بود.باباعلی نتونست 5 ش بیاد و بهشون گفت شما برید ما هم فردا صبح بهتون ملحق میشیم.من هم تمام وسایل رو جمع کردم و بابایی اومد دنبالمون و با چمدون ها رفتیم خونشون که صبح ساعت 6 بابا اومد سریع حرکت کنیم.

ساعت 6 بابا زنگ زد که آماده شین دارم میام.شما هم بیدار شدی و آمادت کردم و راهی شدیم.شما تئ راه خوابت برد و تمام مسیر تا بابلسر که عمه اینا اونجا منتظر ما بودن رو تو کریرت خواب نار بودی و منو بابا هم کلی از همه جا با هم حرف زدیم تا رسیدیم.و با هم به سمت نمک آبرود حرکت کردیم.فردا صبح به سمت رامسر و جواهر ده رفتیم که جای خیلی قشنگی بود و من به بابا گفتم کاش دختمرمون هم میفهمید و ار این منظر زیبا لذت میبرد.ولی شما خیلی تو ماشین شیطونی میکنید و اصلا بند نمیشید.همش به فلش ضبط گیر میدی و میخوای بکشی که بعضی وقتا هم میکشی و خیالت راخت میشهچشمک

فرداش هم رفتیم مرکز خرید و ظهر بعد ناهار به سمت سمنان حرکت کردیم اما باز هم سه نفری ...چون عمه اینا تا 3 ش جا داشتن ولی ما بخاط کار بابایی مجبور شدیم برگردیم عزیزم.مسافرت خوبی بود گلی

جون.ایشالله همیشه به شادی و سفر محبت

 

پارک بابلسر

جواهر ده....منو بابایی آش خوردیم و شما لالا بودی

اینم عکس شما که داخل کریرت  در خواب ناز بودی

اینم یه عکس از صنایع دستی جواهر ده

منو شما تو دهکده توریستی نمک آبرود

آب دیده بودی میخواستی دستتو ببری زیرش

پدر و دختر شادزیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)