حلما و ترنم خانوم مشهدی !!!!
سلام بر مشهدی حلما
صبح روز 20 اسنفد 94 قرار شد به همراه خانواده دوست شما یعنی ترنم جون به مشهد بریم.تا مشهد حدودا 8 ساعت طول کشید...حالا ببین منو خاله سحر چه طور شما و ترنم جون رو تو ماشین سرگرم کردیم؟؟؟
وقتی رسیدیم خونه آقای غفوری (از دوستان) خونه ی کاملا مرتب و تمیز سر چند دقیقه تبدیل به یه شلخته خونه شد...امان از دست شما وروجک ها....حتی به یخچال هم رحم نکردید و اونجا رو هم بررسی کردید...(عکس در آخر مطلب).
هر وقت به حرم میرفتیم انقدر شیطونی میکردید و قفسه کتاب و جای مهر رو بهم میریختید که آدم از عبادت کردن پشیمون میشد...کل کتاب ها میریختید بیرون (امام رضا ما رو ببخشه....)
وقتی ما میخواستیم بریم زیارت شما دو تا وروجک و تحویل پدراتون میدادیم.چون یه نفری نمیتونستیم از پس شما بر بیایم
ما دقیقا ایام فاطمیه و روز شهادت اونجا بودیم.یکی از دوستای عمو مصطفی که مال مشهد بود ما رو مراسم خونشون دعوت کرد....چشمتون روز بد نبینه ما رفتیم اما .....
شما حلما خانوم که کل طبقات ساختمان رو رفتی بالا و پایین حتی تا پشت بوم مردم هم منو بردی ....من عصبانی شده بودم اما نمیتونستم کاری کنم...
ماشالله که روتونم خیلی بازه و اصلا و به هیچ وجه غریبی نمیکردینما خجالت میکشیدیم ...شما نه!!!!!!
خلاصه که کلی شیطونی کردید و کلی هم به شما و ما خوش گذشت...
اما تو راه برگشت تو ماشین ازتون نظر سنجی کردیم که ببینیم مسافرت خوش گذشته یهتون یا نه؟
ترنم با لحن جذاب و قشنگش گفت:آ ررررره
اما شما حلما گلی خیلی قاطع گفتی نه...فکر میکنم دوست داشتی بیشتر شیطونی کنی