بابا علی و پارک!!!
سلام ناز دختری
دیشب بابا شیفت بود و ما به دیدنش رفتیم.چون بابا خیلی اصرار داره دخترشو ببینه
وقتی رسیدیم جلوی پایگاه گفتی بابا علی
وقتی بابا علی اومد پریدی بغلش
بعدشم دست مامانی رو گرفتی و گفتی بریم پارک.چطوری یادت بود که کنار پایگاه پارکهدر صورتی که پارک اصلا دیده نمیشه و شما یادت مونده بود
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
وقتی رسیدیم خونه جلوی کمد اسباب بازی هات یه چرخ که من نمیدونستم واسه کدوم اسباب بازیته افتاده بود.
بهت گفتم حلما این برای چیه؟
سریع گفتی مومور(موتور)
در کمد و باز کردم موتورو آوردم دیدم درست گفتی آفرین حلما جونی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی