حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

هدیه آسمونی

عینک دودی

سلام نازنین حلما چند روز پیش که خونه مامانی خدیجه بودیم شما همش نق میزدی ...عمه زینب عینک دودی نسترن رو برای شما زد که سرت گرم بشه.شما هم دوست داشتی و هیچی نمیگفتی...جالب بود برامون چون فکر میکردیم سریع عکس العمل نشون بدی از رو صورتت برش داری ولی نه مثل اینکه خوشت اومده بود... ...
11 خرداد 1394

نشستن روی صندلی...

سلام گل دختری. مامان مریم شما  از سه ماهگی رو همش تو خونه باز نگه میداره.قبل اینکه توانایی نشستن رو داشته باشی خوب رو تشک های تعویضی که داشتی جیش میکردی و چند بارم روی فرش که مامان مریم و بابا مجید مجبور شدن همون قسمت فرش رو بشورن.جالب اینه که یکبار باز که بودی مامانی شما رو برد داخل کشو نشوند همون لحظه هم داخل کشوی لباسای من جیش کردی ولی خدا رو شکر کشو خالی بود از 6 ماهگی هم که نشستن رو یاد گرفتی بعضی وقتا مامانی شما رو میبره روی صندلی توالتتون میشیندونه شما هم یاد گرفتی سریع جیش میکنی.ولی امان از وقتی که لج کنی و نخوای بشینی... به هیچ عنوان نمیتونیم شما رو مجبور به نشستن کنیم و همش بلند میشی و خودت و میندازی بغلمون ...
11 خرداد 1394

سه پدر

چند شب پیش با همه دایی ها و خاله های مامان رفتیم خونه حسین (پسر خاله مامان فائزه).موقع برگشتن یه سوژه گیر آوردم و سریع عکس انداختم.علی کوچولو و باباش - ترنم جون و باباش و آخری هم شما و بابا علی ...
23 ارديبهشت 1394

سومین مسافرت دخترم....

سلام یگانه دخترم.منو شما و بابایی 5 ش 18 اردیبهشت به همراه دوستای بابا عمو علی و خانمش و عمو مسلم و خانمش و هستی و هلیا (دخترکوچولوهاشون) رفتیم شمال.ساعت 6 بود که رسیدیم بابلسر.یه خونه ای لب دریا گرفتیم که یه بالکن بزرگ رو به دریا داشت و منظه فوق العاده ای داشت عزیزم.بعد اینکه پوشک شما رو عوض کردم به همراه دوستامون رفتیم لب دریا و شما خوشت اومده بود و فقط تماشا میکردی.بابا شما رو تا لب آب هم برد و ازت کلی عکس گرفتیم.شما تو راه خیلی خوابیده بودی و فکر کردم که حتما تا نصف شب بیدار بمونی...ولی ساعت 12:30 خوابیدی .مثل اینکه آب و هوای شمال بهت ساخته بووووود عزیزم. انقدر شما این دوروز بچه خوبی بودی و آروم که همش خاله بهناز میگفت رفتی خونه و...
22 ارديبهشت 1394

آش دندونی

14 فروردین برای شما گل دختری مامانی مریم  آش دندونی پخت.مامان فائزه هم کلی برچسب آماده کرده بود که روی ظزفا بچسبونیم. اینم از گیفت یا همون یادگاری که به فامیلا دادیم اینا رو هم مامان فائزه واست درست کرده عزیزم رفتی تو دیگ چیکار دختر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟                 ...
23 فروردين 1394

عکس های حلما جووون

عزیزم امروز چندتا عکس از شما در جاهای مختلف میذارم.   تاب خونه عمو...   اینم لباسی که مامانی واست عیدی خریده شما و راه روئک ...ببین از اسباب بازی هات خسته شدی داری با سبد آشپزخونه بازی میکنی سیزده بدر 94 که بابا سرکار بود و پارک سوکان استقرار داشت ماهم رفتیم پیش او       ...
18 فروردين 1394

اولین عید حلما کوچولو

سلام حلما خانوم.عیدت مبارک. روز دوم عید رفتیم شمال.خونه دایی رضا.اینم عکسات ...................................................................................................................................... اینم عکست با سفره هفت سین خونه خودمون... ................................................................................................................................... خونه عمو دیدنی با گل کاغذیشون (شما و بابا)   ...
18 فروردين 1394