حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

هدیه آسمونی

عکس های یادگاری !!!!!

با توپ در دست خوابت برد عزیزکم به توپ علاقه زیادی داری....کلا بریم جلوی مغازه هرچه قدر توپ داشته باشی میگم چی میخوای ؟میگی توپ هر وقت میریم ققنوس حتما باید بری بالای ستون و بایستی هرچند که بترسی شمال 95 ....همراه بابا علی و قدم در ساحل حلما جون در دشتهای کیاسر گل زدی به موهات خوشگلم شما انقدر بزرگ شدی که دست عزیز رو گرفتی و داری کمکش میکنی؟ حیاط خونه عمو علی (ساری) حلما جونی در مراسم عبادی سیاسی نماز جمعه دوتا وروجک سر میز افطار (مهمانی دایی ) دو مادر بزرگ در کنار دو نوه خوشگل به حدی ظرف شستن رو دوست داری که نگو.....خونه بابایی(بابا...
3 آبان 1395

تولد 2 سالگی عزیز دلم

سلام گل دخترم.....امروز یه روز خیلی قشنگ و مبارکه.......روزی که ما برای اومدنش لحظه شماری میکنیم....روز تولد شما دختر ناز و دوست داشتنی عززززززززززززیزم.... تولدت مبارک هزاران بار مبارک گل من امروز خورشید شادمانه ترین طلوعش را خواهد داشت و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت... قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی من تولدت مبارک اینم عکس های خوشگل از تولد با تم رنگین کمان تقدیم به شما     کیک دست پخت مامانی مریم با تزیین مامان فائزه کیک رنگین کمان  که مامان فائزه درست کرده غذاها شامل :سالاد الویه-ماکارونی -توپک سیب زمینی سوخاری-سالد کاهو و ژله رنگی...
29 شهريور 1395

از شیر گرفتن شما ....

سلام بر گل دخترم که ماشالله بزرگ شده و واسه خودش خانمی شده....بلبل جونم (ماشالله مثل فرفره حرف میزنی ) این روزا دارم سعی میکنم شما عزیز دلم رو از شیر بگیرم...دوست ندارم با گرفتن شیر به احساس قشنگت لطمه ای وارد بشه...برای همینم سعی میکنم خیلی بهت محبت کنم و به صورت تدریجی شیر خوردنو از سرت بندازم...البته قبلش فکر میکردم هیچ جوره راه نیای اما شماانقدر عاقل و فهمیده هستی که با چند بار حرف زدن و مثال زدن بچه های بزرگتر که دیگه شیر نمیخورن پذیرفتی که دیگه نباید شیر بخوری...دوروزه که از سرکار میام بهت شیر میدم و میخوابی تا آخر شب که میخوای بخوابی....وسط روز میای میگی مامان یه توچولو شیر بخورم؟؟؟؟ عزززززیییییییییییییییزم....اما سریع حواست با ...
9 شهريور 1395

بدون عنوان

سلام دختر طلا امروز عصر من و شما به همراه بابا مجید رفتیم پیش بابا علی....چون دوز شیفت بود و حسابی دلش واسه شما تنگ..به میدون نزدیک پایکاه میرسیم شما میگی بابا علی ...عاشق بیسیم بابا هستی ... ببین چیکار میکنی!!!!!   ...
17 مرداد 1395

عکس از همه جا!!!

سلام ....امروز برات چندتا عکس از جاهای مختلف میذارم سفره هفت سین 95 که شما 1سال و نیم بودی حیاط آپارتمان شقایق اینم دو تا وروجک که از بازی خسته شدین و اومدین روی تخت خستگی در کنین اینم از دختر کاری من!!!!! هر وقت که من طی میکشم یا جارو برقی ،حتما حتما شما هم باید توش دخیل باشی و یه دستی بکشی داری پیچ کابینت رو سفت میکنی ...
3 مرداد 1395

شمال اسفند 94

سلام دختری ببخشید که مطالب رو به ترتیب نمیذارم برات...اما مهم اینه که خاطرات رو مرور کنی و ازشون لذت ببری دیگه..مگه نه ما به همراه دوستان همیشگی بابا عمو مسلم و عمو علی به شمال رفتیم و هستی و هلیا دوستا و همبازی های شما بودن...این دفعه دیگه محمودآباد نرفتیم بابا از طرف علوم پزشکی ویلای خوشگلی برامون گرفته بود داخل محوطه بسیار زیبا بود و مهمتر از همه این بود که باغ وحش و پارک که شما خیلی دوست داری داشت...تو راه رفتن از ویلا به رستوران هم میخواستی بری باغ وحش هم پارک....باید انقدر حواست رو پرت میکردیم که نبینی تا ما از نهار و شام جا نمونیم محوطه بیرون  رستوران هم حیوانات خشک گذاشته بودن و شما دوست داشتی مدام بری اوجا و وایستی تماشا...
27 تير 1395

بازی با دایی ابوالفضل

سلام نازنین دختر شما رابطت با دایی ابوالفضل (خان دایی مامان ) خیلی خوبه ....میپری بغلش و باهات بازی میکنه.... اگه جایی باشیم مه ترنم هم باشه مدام شما میگی من او میگه من ...یعنی با من بازی کن..برای همینم دایی دوتاتونو با هم بغل میکنه و بازی میکنه... ...
24 تير 1395

بدون عنوان

سلام بر دختر عفیفه حلما جونی چند روز پیش همایش حجاب و عفاف در پارک آبشار برگزار شد که شما و ترنم جان یکی از شرکت کنندگان در مراسم بودین...امیدوارم در آینده با رعایت حجابتون افتخار آفرینی کنید....دوستون دارم.... ...
24 تير 1395